معنی پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن, معنی پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن, معنی /cdbj، اjfاaتj، fاxbاaتj تj; ik ]dbj، omf [ا bاbj، /clcbj، kotd lcbj, معنی اصطلاح پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن, معادل پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن, پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن چی میشه؟, پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن یعنی چی؟, پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن synonym, پریدن، انباشتن، بازداشتن تنگ هم چیدن، خوب جا دادن، پرکردن، مخفی کردن definition,